شیرین زبونیهای فرشته مهربونم
نوشته شده توسط : مامان نازنین

 

 

صبح که از خواب بیدار میشه صدام میکنه مامان وقتی میرم پیشش میگه سیام صب بحر (س با فتحه).میره سراغ باباش و میگه بابا پاشو صبانه.وقتی چیزی ازش میگیریم باید بگیم مرسی و البته خودشم همینطوره.

 

رو وسایلش خیلی حساسه بخصوص یکی از عروسکاش که اسمش سارا.عروسکشو میاره میگه مامان سایا بوس(سارا رو بوس کن.)تلفن زنگ میزنه بدوبدو میگه جباب(یعنی جواب بده) اگه من جواب بدم میگه چی شداگه باباش جواب بده میگه عمو حرف(با عمو حرف بزنم)

تو ایام محرم میرفتیم مسجد و سینه میزد و میگفت حسینااااااااااااز اون به بعد هر وقت تو تلویزیون مداحی پخش میشه شرو میکنه عدای گریه دراوردن به منم میگه مامان گگه(گریه)

تو مسجد بعد از دعای توسل نشستم بهش غذا بدم میگم بشین میگه نکن دست نه دیدم دستاشو گرفته بالا دعا میخونه دید من بلند نشدم دستمو میگیره میگه پاشو دعا

شب میخواد بخوابه باباشو بوس میکنه و میگه شب بحر بای بای هاده صب (شب بخیر خداحافظ نمیتونه بگه نروژیشو میگه هاده تا صبح)

پیاده روی فرشته کوچولو(یک سال و چهار ماه)

من و تارا و کالسکش

روز اول مهدEtterstadsletta Barnehage(یک سال و ده ماه)





:: بازدید از این مطلب : 510
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : 5 اسفند 1388 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: